جین خوش رنگش که به زحمت ران های پرمایه اش را نگه داشته بود، آن پایین اما راحت تر بود. پای چپش را روی صندلی گذاشته بود و آرنجش را روی زانویش تکیه گاه کرده بود. ردیف بسته دکمه ها از سگك نقره ای کمربند شروع و بالاتر از سینه هایش تمام می شد. دکمه باز، یقه های بلند پیراهن سفیدش را بلند تر نشان می داد. مثل همه دخترهای تگزاسی موهایش بلند بود و رها، پشت سرش آبشار شده بود. چشم هایش را با لبخندی منتظر به اسپانیولی دوخته بود.
اسپانیايي اما گرمش بود. دسته صندلی پشتش را می سوزاند. دست راستش، درب کیف گیتارش را نیمه باز نگه داشته بود و چشم هایش ناامیدانه دست چپش را دنبال می کرد. یک کافه منتظر بود. و دست چپ اسپانیايي، ماشه را لمس می کرد.
پ.ن.
پست قبلی برآورده نشد. انگار قرار است او گیتار بزند و تو به سازش مست برقصی.