Sunday, September 28, 2008

When I look at the mirror

به پیشانی نوشت اعتقاد نداشت. دست و پایش را بستند. زمینش زدند و با خنجر روی پیشانی اش، یک "ب" کندند. رهایش کردند. "بابا"یش خواندند و "بزرگ" و "مرد". خودش اما پا شد، لباسش را تکاند، "بازیگری" را برگزید و تا بود، به زندگی، می گفت پانتومیم.


 


 پ.ن.


پیشانی نوشت ها را شاید توی Deathnote ادامه دادم.

73 comments:

شیرین said...

سلام به شما
دعا میکنیم در راهتون موفق باشید
اگه به قسمت تبلیغات ما بری و لوگوی ما رو بگذاری تو وبلاگت خیلی به بچه های این مملکت کمک می کنی.
اگه این کار رو کردی ایمیل بزن بگو تا لینک شما رو هم بگذاریم.
به امید موفقیت شما دوست عزیز
باز هم بهتون سر میزنم ...

مسعود ( 52 سال زندگی ) said...

سلام :
خوبی ؟

مطالبتو سیو کردم که آفلاین بخونم

با مطلبی به نام خاطرات دوران کودکیم و چند خاطره ی دیگر به روزم

خوشحال می شم نظرتو بدونم

امیدوارم که موفق باشی




دوست عزیزم عمر آدم اون قدر بلند نیست که بتونه همه چی رو تجربه کنه و باید بعضی از تجربیات را فقط بخونه چون تجربه ی بعضی چیزها مثل کشیدن مواد باعث می شه که انسان سر از نا کجا آباد در بیاره و همیشه تو زندگی شخصیتون دوستانی به خوبی دوستان من شاید پیدا نکنید که از قعر چاه بیرونتون بکشه و کمکتون کنه . همیشه سعی کنید به جای تجربه کردن ، از تجربه ی دیگران استفاده کنید و من نمی گم نوشته های منو بخونید و اونو سر مشق زندگیتون قرار بدید ، فقط می گم از اونا چیزی یاد بگیرید تا تو زندگی موفق تر بشید و دنیا همش کلاسه درسه ...
منتظرتونم

یا حق

پویان حقدوست said...

سلام

با هزار آرزو اومدم اینجا که اول بشم

جالب بود مثل بیشتر پستاتون!

راستی!

ناطور دشت سالینجر رو خوندم! ولی هنوز برام سوال که این علاقه ی بیش از حد شما به سالینجر واسه چیه؟!

در هر صورت بد نبود!ممنون!

پویان حقدوست said...

دومم نشدم که

زن بیقرار said...

من اعتقاد دارم از امروز به بعد

احمدرضا توسلی said...

سلام...

پیشانی من مدتی ست که داغ دیده است... پیشانی های داغ دیده به دنیا نزدیک ترند... کاش دوباره پیشانی نوشتهایم قابل خواندن بود!

جالب بود...

احمدرضا توسلی said...

همین

اسپرسو said...

من بازیگر هم اعتقاد ندارم...!

نازنین said...

هاه...هوم...پانتومیم...خوب چیزی می گفته...صامت...پر معنا!!!

مونا said...

انتهاش بود
جدی میگم ...
کاش رو پیشونی ما لااقل ... ب ننوشته باشن
بازیگری اونم تو شیوه ی پانتومیم کار سختیه ... شایدم بی سرانجام
آخرش شاید بقیه برداشتشون چیزی شه که تو منظورت اون نبوده!

شوكا said...

چند دقيقه هست دارم فكر مي كنم بنويسم. به اين نتيجه رسيدم كه بهتره فقط بخوونم.

راه من... said...

همینه!

راهش همینه!

راهِ درستش همینه!

لیلا said...

پیشانی نوشت من که "گ" بود واسه همینه همیشه دارم گاف میدم

ابوالفضل ناظمی said...

خیلی سخته همیشه با خوندن نوشته های یه نفر کیف کنی اما من این کار را می کنم. همیشه

تخته پاک کن .. said...

بابا .. بزرگ .. بازیگر .. فرقی ندارد ./

حمیده said...

سلام
این عکسی که گذاشتی خیلی جالبه .
در ضمن معنی این شعر رو که نوشتی خیلی قشنگ بود. من یادداشت کردم.
به من هم سربزن
منتظرم.

مسیح بر کوه زیتون said...

خوبه که اعتقاد نداشته ... اما بالاخره نتونسته از سرنوشتش فرار کنه.

امرتات said...

شاید شبها که میخواد بخوابه و نقابش رو در میاره و آویزون می کنه رو اون میخ کوچیکه ی بالای تختش ... ته دلش به پیشونی نوشت اعتقاد داشته باشه...
تو از کجا میدونی ؟
(به پیشنهادت عمل کردم.ممنون.)

هامون said...

پیدا شدم.
پیدا شدم
پیدای نا پیدا شدم.

چه لذتی است این مستی/

سارا said...

پیشانی نوشت چند درصد ما "ب" نیست؟!

shahab said...

salam dooste aziz weblage ghashangi dari movafagh bashi
khoshal misham behem sar beznaio toam nazareto begi
www.shahabshahabak.blogfa.com

قلم فرانسه said...

ما نامحرمیم؟!! چرا پیشانی نوشتت واسه ما باز نمیشه؟!

سعیده said...

یعنی اون s قبلی رو پاک کردن دوباره نوشتن ب
راستی مگه کامنتدونی من گم شده بود ؟

ژوکر said...

خیلی جالب بود کاش منم میدونستم روی پیشمونیم چی نوشته شده....کاش..

مهدی صالح پور said...

یه سوال!
مرد مگه ب داره؟!

عطیه said...

این پیشانی نوشت ها خیلی خوبه..
همین جا ادامه اش بده؛ deathfan برای همون "تک پست" ها بهتره
البته یه پیشنهاد بود!

لاله said...

به پیشانی نوشت اعتقاد نداشت چون خودش را در آینه دیده بود!

رها باش said...

به پیشانی نوشت اعتقاد نداشت اما می دونست که زندگی فقط یک پانتومیمه ،که
می تونه توش هر جور که می خواد بازی کنه!

رها باش said...

کم کم غروب ماه خدا دیده می شود/ صد حیف از این بساط که برچیده میشود / در این بهار رحمت و غفران و مغفرت / خوشبخت ان کسی است که بخشیده میشود.

""عیدتون مبارک""

صالح said...

پری دریایی...
تازه ترین کاریکاتورم...
http://abukoorosh.blogfa.com/

مستانه said...

منم در موج دریاهای عشقت....

محمد امین چیت گران said...

سلام
من به روزم
تو را من چشم در راهم

parvaz said...

پیشانی نوشت


یا قسمت

شادی..یه عاشق دیوونه said...

عیدت مبارک..!

اناهیتا said...

آدمه دیگه بعضی وقتا اساسی با یه چیز موافقه اما نظرش نمیاد ....
شایدم کم آورده!!!
شایدم از اینکه بگه (عالی بود) متنفره!! هر چند که خیلی هم خوشش اومده باشه از پستت

یکی بیاد منو توجیه اینایی که گفتم یعنی چی؟؟؟؟

آئورا said...

بزغاله اینجا بهتر جواب میده ها!

marionette said...

جالب بود.
حرفی برا گفتن ندارم.
چون دقیقا نمیدونم تو ذهنت چیه .
به هر حال
منم به پیشانی نوشت اعتقاد نداشتم به همین خاطر
به اسم خودم خندیدم !!!و همچنین
به مریونت گردان !!

حسین جعفریان said...

این متنت شرح حال من بود دیگه؟:)
آخه این منم یک جورایی :)

هجران said...

اون وخ می شه پیشانی نوشت رو انتخاب کرد؟
یا او " ب " رو کی نوشت؟

Hectorist said...

اِنا ! مو اینجه چُ کار مُکُنُم ؟!

مرجان said...

شماها چقدر فکر میکنید!!! بابا یه کمی هم زندگی کنید! حالا چه "ب" باشید، چه "م" چه هیچی نباشید!! خب حالا که هستید حالشو ببرید دیگه اینقدرها هم که فکر میکنید سخت نیست بخدا!!

کیشوند said...

عیدت مبارک

مینایی از جنس مینا said...

سلام.مثل همیشه.....
خیلی وقته اینجا نیمدم.شرمنده!
خوبی سم؟چه خبرا؟

شین بده said...

شیدا شده شاید
..
..
دستور دهید با خنجر نوک تیز "شین" بکارند اینبار

لارسپیوا said...

بودا بوده باید

نجمه said...

سلام سم.
مبارك باشه.
من به پيشوني نوشت اعتقاد دارم.
ولي بلد نيستم بخونمش!كسي رو سراغ دارين كه پيشونيم رو برام بخونه؟!
حداقل تكليفم با خودم روشن ميشه!!!
شانس رو ميبينيد؟!
من دروازه بانم!نميتونم گل بزنم كه بخوام به سر خودم يا شما يا خوونواده بزنم!!
همون قضيه‌ي فاميلي رو ميگم!
راستي سم!!من يه زماني(در عنفوان نوجواني)يه خوابي در مورد يه سم نامي(از سر تاثير اين فيلم‌هاي خارجكي) ديدم.اگه قبلآ براتون تعريف نكردم و مايليد ابراز علاقمندي كنيد تا براتون تعريف كنم!

سینا said...

اینجا میتونی دانلود کنی
www.jighil.com

عطیه said...

چرا این "می گفت" resize شده؟!

جودی آبوت said...

بی زیبان گفتمش ...
پانتومیم بود !!

باید ببینیم تا بفهمی !!

جودی آبوت said...

بی زبان **

اتفافاق پس از تراژدی یک لاک said...

گویند شیراز در بلوا و جنگ ... مردم به لوا ، چنگ ولی ! عده گانی به لوای اشک ! پرچمی که بر دوش خری است که سالها انتظارش را از نیمه گان میکشیم ای فرج !

و عده ای به لواشک، چنگ ! نگران نباشید ! فافابلاگ، استاندارد کالا خریده !

و عده ای به لوای شک ! یه شرت دارم فسقلیه ، سبزو سفید و قرمزه ! پرچم تیم ملی فوتسال ساحلی بانوان !

و عده ای به دولـــ.ــتشان آویزان ! و عده ای دولشان آویزان ! و عده ای آبریزان ! فوتسال ساحلی غرق در واترپلوهای سانسور میشود ناگهان ! عده ای دول پرور و سر در چاه انداخته، ناله میکنند ! یا ذوالفقار نبی ! و عده ای که دول نداشته اند ، چاهشان به سر آمده ، از ترس، مستغرق در لانه ! گویند چون روز دگر شد ، مَردها مُـرد تر شدند ! و چاه به سران ، چابکسر و شتابان به سوی لواشک، چابکتر ! اما فردی آن وسط ها که کان را آلت جنسی می دانست نه گوارشی ، فقر پس از دولــــــ.ــتمندی را ختنه و برایش جشن می گرفت !

یکی از گل های قالی ِ در آن جشن رشدی" آنــــی" کرد ! و شکری واجب داشت به آب و هوای جنوب خوابگاه مرد قصه ما ! این گل ، گل "تـــرشی" پزان است ! ولی مردتیکه ای که در داستان ما ول میچرخد روی ول چیر نشسته خودش نیز گلی است ! گل باقالی ! سوار بر خری یا خرهایی ! این گل آبش را از عرق مگیرد ! به مرحمت فعالیت کر خر !

و دختری است در قصه ما ! دست در بند ! نه به امید شب های دربند بیچاره ! در بند پوچی های ذهن یبس یک پرزیدنت ! بوی سولفید هیدرژن فقط !

آقای دکتر ، O.R.S تجویز میکند :

Organization of Reza Shirazi

بعدا از ناحیه ای نامعلوم ، معلوم میشود آقای دکتر ، دکتر محمود بـــِـشاش الدوله خودمان است ! و دختر حالا مانده با تجویزی که حتی داروگ خانه هم نمی داند چیست، چه کار کند ...

با این نسخه که می گیچند برای همه ،من نیز حرفم را مییچانم لای شکم دردهای اسهالی ، از روده ی بزرگ تحویل ملت ... این پاسخ با صدای تاییدی روی اسپیکر است ... در جواب سوال آیا رضا شیرازی ، ریش رضایی (محسن) است ؟

زوزه said...

خوب است که "برده" نخواندنش .

دختر ماه اسفند said...

ادم هر چقدم سعی کنه نقابشو سفت بچسبه اخر سر یه جایی کم میاره ... بدم کم میاره _________ من به شدت عاشق این طراحی سمت راستی شدم !!!

کشک و بادمجون said...

پیشونی منو کجا میشونی

حنانه said...

سلام
خوبین؟
واقعا شرمنده ام
شما چند بار اومدین پیشم اما من نه!

ببخشید....من حقیقتش زیاد دیگه حوصله ی کامنت بازی ندارم اما قطعا میخونمتون مثه همیشه!

البته خیلی وقتا چیزی نمیفهمم! ولی میام چون برداشته خودمو دارم!

ممنون
خدانگهدارتون

wHistLer said...

جامونده نوشت بوود!!

حالا می خواستی بگی خیلی دقیقی و هواست هست و مچ بگیری و ضایع کنی و اینا؟!!! بابا خفن!!!

لیدا خانوم تصویرگر said...

ممنونم که سر زدی به من
خیلی خیلی لطف دارین شما
امیدوارم که باز هم ببینمت توی وبلاگم

SinGle-PlaYeR said...

یحتمل نمی دونسته دقیقا به چی اعتقاد داره

آرمیتا سوسن زاده اردبیلی بیتاب said...

با عرض سلام خدمت خودمان.
به مادرتان سلام ما را برسانید و بفرمایید به فرزند دلبندشان مویز دهند تا حافظه شان قوی تر شود و با خیال آسوده تری دروغ بگویند.

nightmarish said...

4کریم

. said...

شاید واقعا صفر باشد

هجران said...

وقتی به خودم اومدم یه ساعت بود که داشتم آهنگ وبلاگت رو گوش می دادم
دوسش دارم

محمد امین چیت گران said...

سلام...
من به روزم
تو را من چشم در راهم

رها باش said...

نه سراغی، نه سلامی... خبری می خواهم

قدر یک قاصدک از تو اثری می خواهم

آپم

لاله said...

ای سبد هاتان پر خواب! سیب آوردم. سیب!...سیب سرخ خورشید!

نفیسه said...

دست و پایم را بستند
زمینم زدند
و با خنجر روی پیشانیم یک ب کندند !
من که هیچوقت ب نمی شوم راستی !
اِ .......

سمیه said...

پیشانیم را از من بگیرید من سرنوشت نوشته شده نمی خواهم

مُرده مرداب (شرور) said...

سلام رفیق !
راستش رو بخوای نفهمیدم این آپت رو !
...
قالب رو درست کردم در ضمن آپ هم کردم ! بیا ببین چه جوریه !

همکنون... said...

آپم

برمیگردم

همکنون...

جودی آبوت said...

دوست دارم آهنگ وبلاگت رو بشنوم اما نمی شنوم !!

جوانه said...

همم...ب...بازیگر...شاید هم بی وجدان...حتی بلا!
آهنگ اینجا قشنگه...معرفیش می کنی؟

مادر روحانی said...

تنبل اپ نکردی؟

رها said...

سلام
اما با همون بازیگری هم خیلی کارهای دیگه کرد...
جاری باشید