Friday, September 11, 2009

"قدر لیلی" یا "قلندرها یلدا هم نمی خوابند"

احیا را می توان دوجور گرفت: نخوابی یا خوابت نبَرَد! حالت دومش هیچ شباهتی به توفیق اجباری ندارد٬ ولی لذتش را شرط می بندم که از نخوابیدن بیشتر باشد. تویش هم هیچ آب نطلبیده ای خیرات نمی کنند که مُرادت باشد٬ اما این موقع شب آنقدر مست می شوی که به جای دادن پاسخِ دندان شکن به پرسش "چرا آپ نمی کنی" بنشینی و برای خواننده هایت از آرزوهای شب قدریَت بگویی. اینکه اولش کُلی با خودت کلنجار رفتی که فرق دعا و آرزو چیست و اینکه آیا مجاز است آرزوهایت را توی دعا به خدا قالب کنی یا نه. بعدش ناگهان خواستی که سقف همه چیز را کوتاه کند - و این خیلی از تو بعید باشد-. اینکه "همه خواهی" را از همه٬ حتی از تو بگیرد و به جایش چهار تا چیز درست و حسابی به آدم بدهد٬ مثل خودش٬ مثل تو٬ یا به قول دوستی: "درس و رقص و کار و تار"*. خودت هم بفهمی که خراب بوده ای که همچین دعایی کرده ای٬ اما دلت نیاید پسش بگیری از خدا. آرزوی قشنگی ست! بگذار پیشش بماند!! اینکه جوشن کبیر نداشتی٬ قرآنت را برداشتی و حافظ دوزبانه ای که از دوستی یادگار گرفته ای. هوس فال گرفتن زد به سرت با هردو! (تو هم از آن دور نیت کن رفیق!)


.


.


اول "شُعراء" بیاید. از ۱۳۷ تا ۱۸۳.  اینکه بعد از همه سختی ها و عذاب ها آمده: "وَ ‌‌إنَ رَبَّکَ لَهُوَ العَزیزُ الرَحیم". بعدش حافظ بگوید که:


ببُرد از من قرار و طاقت و هوش / بتِ سنگین دلِ سیمین بناگوش


چو پیرهن شوم آسوده خاطر / گرت همچون قبا گیرم در آغوش


برای شان از این هم بگویی که دستت را گذاشته بودی زیر چانه - آن ها که عکس من را دیده اند این عادت من را می دانند- و حتی الان هم یادت نمی آید به چه فکر می کردی و چقدر گذشت و اصلاً وسطش چُرت هم زدی یا نه!! از اینکه همین طور که داشتی قرآن ورق می زدی به این فکر میکردی که احیا یعنی نه اینکه شب را نخوابی - و یا خوابت نبَرَد-٬ که باید کسی را زنده کنی امشب و حتی کمی هم غصه ات بگیرد از اینکه یکی پیش از این تو را زنده کرده است. از اینکه داشتی فکر می کردی باید کامنت های این پُست را باز بگذاری یا نه! خلاصه لذتی دارد دیوانه بازی در این لیلة القدر! آن جای اش که عنوان این پست به ذهنت رسید و از شوق تا الان یک Gatorade لیمویی را تمام کرده باشی٬ آن هم تویی که آبمیوه دوست داری٬ اما زیاد نمی خوری!


 


*. لامصب چه ریتمی دارد زندگی اش! یادم باشد بسپارم برایم با این ریتم آهنگ بسازد.


+ ابن سبیل!

73 comments:

نگارش said...

وقتی خوابت نمی برد لذتش بیشتر است.

و اینکه من خیلی غصه ام می گیرد از کسی که من را احیا کرد...

یک پست زیبا و در عین حال غمگین. مکالمات هر روزه ی ذهن...

نیلوفر said...

سلام

دعا اگه واسه خودت باشه میشه همون آرزو لا اقل برای من که این طور بوده
اینکه واسه ی معامله با خدا نخوابی قشنگ نیست من دوست ندارم
اما دیدم که مردم بخاطر معامله با خدا قران میذارن رو سرشون
این از نظر من قشنگ نیس نماز بخونی قران بذاری رو سرت کارت کوچک ترین ارزش نداره
باید با دلت درک کنی نه از روی بدبختی بری معامله با خدا

نیلوفر said...

ببخشید جناب گفتم برای من نه دیگران
چون من واسه هیچ کس آرزو نمیکنم
اما شما مختاری واسه همه دنیا آرزو کنی؟
قبول نداری؟

a boy said...

از خدا جز خدا را خواستن
ظن افزونیست کلی کاستن /مولوی/

شبای قدر قشنگی داری .. واسه خوده خودته!

با بالایی موافق نیستم! دعا به واقعیت نزدیک تره.. ارزو یه کم دوره.. ربطی هم به این نداره که واسه خودت باشه یا دیگرون..

حسین جعفریان said...

دل مست و دیده مست و تن بی قرار مست /جانی زبونی چه چاره کند با سه چار مست .....
بله سم
اینطوریاست

زی زی said...

پس به سبک من احیا گرفتی!

عنوان معرکه بود

ژنرال said...

آن که تاج سرم کردم از فاتحه اش تا ناس ،یکبار هم ناسش تا الفـــــاتحه دعایی بود برای درمان شب زنده داری حال که همه لیلی ها و قلندرها یلدا سر گرفته اند و قدر شب دانند و هم پایمانند صدا کنید ساقی را که پیاله خشک است و تن سرد که تاج خواهم گماشتت امشب لی لی که شاعر که البته حافظ نباشد می فرمایند:

آویلا لیلی دوست دارم خیلی

Hectorist said...

دیشب یه فیلم نشون داد آپارات! تو کوه بی بی شهربانو ، شبای احیا ، آبگوشت حشیش میدادن به بندگان مخلص خداوند! خواجه بشم اگه دروغ بگم! ((:

مهشید said...

مگه تو مسافرت نیستی ؟

ماه پیشونی said...

تا حالا نرفتم
پشیمون نرفتنم هم نیستم(یه جورایی عصبی میشم وقتی قراره ازش حرف بزنم)
تولدت مبارک
حیف که ده روز دیر فهمیدم

مرینو said...

بنده هم جزو دسته ی دوم بودم که همیشه بیدارند.بد عادتیه.
نمی دونم چی بگم ، شب خوبی رو گذروندی! دلم خواست من هم حافظ می خواندم آن شب.ولی حتی نتونستم کامل حرف بزنم.زانو به بغل نشسته بودم خدا رو نگاه می کردم!

لارس صغیر said...

بنده فارغ از این مسایل بسیار خشنودم الان :-*

ربیت said...

در جهان راههای عجیبی هست سم!
خیلی عجیب
به جون مامانمینا راس می گم

حلماژی said...

با سلام من یک عدد کامنت هستم. لطفا مرا بخوان

آشیق سرسونت said...

و ما شما را نماینده خود در زمین قرار دادیم. گارانتیتو عشقه داش ش ش ش!!!!

زن پدر 19 ساله said...

دلم یه شب خاص تر می خواد یا حتی معمولی تر اما انحصاری ٍ انحصاری...
دومین باره که این کامنتو تو بلاگفا می نویسم و به خاطرش یه کد 5 رقمی می زنم و...

بندباز said...

ارزو ..دعا.
شاید باید ارزو کرد که دعایت ...
اما یه بار شنیدم ارزو ها چیزهایی هستن که رسیدن بهشون برات یه جور غیر ممکنه ...

پس بیدار می مانیم یا نه نمی خوابیم تا ...

girl said...

بیدار میمانیم ..چون خوابی نداریم





contrast said...

منظورت شی شی بود از کامیت؟
کامیت=کامنتت؟

زیتون said...

زلف آشفته و خو کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
نرگسش عربده و جو لبش افسوس کنان
نیمه شب دوش به بالین من آمد بنشست
سر در آغوش من آورد به آوای حزین
گفت : ای عاشق دیرینه ی من ! خوابت هست ؟!

به این میگن احیا ! نخوابی و خوابت نبره کجا ، اونی که باید بیدارت کنه و با ناراحتی بپرسه : خوابیدی؟ کجا !
شعرشم از حافظ بود . فکر کنم واسه پست تو سرودتش

لاله said...

کوکوی 2 شب مانده از آن ما
کپی یدر خوانده از آن ما
بیخوابی و رندی از آن تو
دعا و عود هندی از آن تو
gatorade لیمویی از آن تو
kotayk ته مانده از آن ما
.............................................
2ox h,g hc lvp,l khk[, f,n

جستار said...

از تو بسيار سخن گفته‌ام، از ترنج مزرعه‌ی ماه، تا زمزمه‌ی اَترَک،
از تو با انعکاسِ تبسم آسمان در اندام آينه،
از تو با "توما" دختر "مختوم" سخن گفته‌ام
نه، "توما" نام اسبی سبز از قبيله‌ی دريا بود،
زينی از آواز پونه و شبنم،
لگامی از بوسه‌های دانستن،
و راهی دراز که از تلخی گنبدِ بادام می‌گذرد.
هی گهواره‌ی مردد، گريه مکن!
گريه مکن مختومقلی! سه‌تار ستاره در کف "تارا"ست.
اما می‌دانم! هی ... "دريغا عشق که شد و باز نيامد"*!

بانوی بی دین said...

قالب وبلاگت مبارک باشه ندیده بودم.
به فکر فرو میرویممممممممممممم.

ماندگار said...

شب قدر این جوری هم برای خودش عالمی داره ها! حالا اگر خواندن شازده کوچولو به زبان فرانسه و خیره شدن به آسمان را هم بهش اضافه کنی چه می شود!

فرناز said...

من هم خوابم نبرد .
حالا که فکر میکنم میبینم بیشتر از اینکه دعا کنم آرزو کردم .

هالو said...

من یک سوال دارم .

ایا انشالله این وبلاگ حذف شده است ؟

من واقعا آلرژی دارم به این اسامی و آیات و نشانه ها .

nemidoonam said...

یا بخوابی و خوابت هم ببرد!!
التماس دعا...به معنای واقعی التماس دعا.

سمیرا said...

خوابت نمی برد حتی اگر آرزویی نمانده باشد برایت...حتی اگر نخواهی دعا کنی از بس که با خدا قهری همیشه...انگار وقتی قهری بیشتر خوابت نمی برد....

رها said...

خوب! مطلب جالبی نوشتی .جمال میر صدقی در کتاب عناصر داستان ،داستان را برشی از زندگی معرفی می کند البته نعوذ بالله نمی خواهم قیاس کنم اما شب قدر را هم می توان از جهات مختلف دید....
از این قیاست بسیار لذت بردم : آرزو یا دعا
تا به حال این قدر ظریف به این دو مقوله فکر نکرده بودم .
راستی آن جمله ای که در باره ی هزار سال بند زدن پدرم به دلش نوشتم مربوط به هبوط حضرت آدم از بهشت بود و اینکه نزدیک به هزار سال در زمین زیست تا عروج کند...

شب هایت زیبا به خواست الهی باد!

رها said...

اسم بالا جمال میر صادقی است

گل ونوشه said...

خوبه هنوز امیدوار باشیم

امسال شب قدر برای من مثل شب های دیگه بود متاسفانه

آرزوها هم خیلی از من دور شدن خیلی

رها باش said...

چه بخوابی یا خوابت ببره
چه آرزوی کنی به جای دعا

تموم میشه این یه شبم مثل تموم شبهای پر از امید و آرزو

التماس دعا

یسنا said...

بخوابی یا نخوابی....توی روزگار ما اثری نداره

ش said...

طاعات و عبادات شما قبول باشه!

کوچ نورد said...

خوشم میاد از کسایی که باب میلشون عبادت می کنن!!

FakhteH said...

چه احیایی گرفتی تو

shadow said...

حالا وقتی خدا زد تو سرت میفهمی واقعا دیوونه بازی تو این شبا حال میده یا نه

شادی said...

عنوانت فوق العاده بود!!

اسکالپل said...

از آشنایی با شما خوشوقتم. اومدم بابت کامنتی که تو "اسکالپل" به یادگار گذاشتین تشکر کنم.
راستی ما زیر تمام کامنتها یه چیزی می‌پرونیم! محض مزاحه. یه وقت جدی نگیرین اگه دوباره اومدین و خوندین.

خط و ربط شمام که خوبه! قلمتون مستدام.

آقای صفر و نیم said...

حتما یادم بنداز صحنه هاش رو برات تعریف کنم
البته بعضی هاش رو قبلا ش ی خ ا ص ل ا ح ا ت طی نامه مفصلی تعریف کرده


راستی میدونی اینگیلیسی ها میگن
دروغات رو یادداشت کن
یه جورایی شبیه اسم وبلاگه
هه

مهندس پنگول جونی said...

حاجی التماس دعا

آقای صفر و نیم said...

ای فدای تو همه بزهای من

روان پریش said...

فقط یه چیزی میخوایم مدام. من بودم بیلاخ میدادم فقط.

خلاف جهت عقربه های ساعت said...

با دستهای زیر چانه خوندن قرآن و حافظ اونم در شب قدر میتونه تجربه ی جالبی باشه

حکیم said...

شبی خوش است بدان قصه اش دراز کنید !





دیدیم از این به ... رفتگی همگانی گوشی ما نباید بی نصیب بماند !


خانوم میم said...

چه شـــــــود!

اسکیرمجر said...

من در کمال سکته پیش رفتم داشتم پینک فلوید گوش می کردم همینجوری بی هیچ نیتی

بعد اف موزیک پلیر زدم اسپیکرم رو کم کم کردم اومدم تو وبلاگ تو حواسم نبود اف و زدم اسپیکر رو که روشن کردم سکته کردم این پینک فلوید نیست گیتار زن...

بی خیال بعد متوجه اشتبام شدم

ببین رفیق مشکل من نیست این رفیقم داره از زندگیش لذت می بره و می نویسه!

کلا مرسی نظر دادی!

الغاس الغاس یکم بی خودم کرد ولی.......

نگارش said...

و سالها هم که بگذرد، چه می ماند؟...

پپلینو said...

بیدلی در همه احوال خدا با او بود...او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد... واقعا" نمی دونم چرا الان اینو گفتم,شاید چون امسال شب قدری نداشتم,همه اش دربه در دنبال خدا می گشتم که سایه اشم کم پیدا شده...
دلم برای شب قدر سال پیشم که حال و هوای شب قدر تو را داشت انگار,تنگ شد!
تولدت مبارک بوده تا من نبوده ام! تبرییییییییییک.

نــ ا دیـــ ا said...

نه!نخوابی لذتش بیشتره

آره دیگه،ای بابا!
شب قدر مگه فال حافظ هم میگیرن آ ی آ؟؟

شوریده گیسو said...

امیدوارم تو حرفای شما
حرفی از جدایی نباشه

تنها مشکل من اینه که نمیتونم فراموش کنم

سامان said...

دوستی پرسید شب قدر چیکار کردی،
جواب دادم:
نماز قرآن
فیلم رومان
البته چیزهای دیگه ای هم بود، مثل شربت انار خنک و چک کردن کامنت ها و زدن اس ام اس.
در کل چسبید...

هبلیا said...

دل دل کردن خوبی ست
وقتی شک نداری
خدا نشسته و خوابیده با توست
این جا میان واژه گانت!

مهسای زمینی said...

سم جان تولدم نزدیک است، نمی دونم تو چه حالی داشتی ولی این کمی منو می ترسونه! با این همه از داشتن دوست گلی مثل تو خیلی حس خوبی دارم.
اگه ایران بودی حتماً دعوتت می کردم خوش بگذرونیم. ممنونم عزیزم.

روبان سفید said...

وقتی آب میوه زیاد دوست داری و کم می خوری و ناگهان یک جا حجم زیادی را سر می کشی...
با خودم فکر می کنم چرا همیشه کارهایی هست که خیلی ان ها را دوست داریم اما کم انجام می دهیم...
نمی دانم...

من said...

دلم واسه یه خواب درست حسابی تنگیده داداش

بیوتن said...

اول شعرا ؟ برای من آخر عنکبوت اومد !

دختر کوچولو said...

عزییییییییزم بیا آپ کن دیگهههههههههه

بعد این که می گم چرا میس نزدی پس=))

دلم میس می خواس یهو


دختر کوچولو said...

راستی می گم الهام چی کار کرد کنکوروووووووووووووو

دختر کوچولو said...

من انگار عاشق پست پایینی شدم! زیاد...

آلما said...

من سکوت میکنم
ولی یه دوستی توی وبلاگش نوشته بود
مگه خدا اح دی ن اد که تکلیف همه را یه شبه معلوم کنه
ما را هم فراموش نکنید از دعاتون

آدمک چوبی said...

از صبح میخوام نظر بدم نمیدونم چرا ارور میداد ، حالا هم که دیگه یادم رفت چی می خواستم بگم ، متاسفانه من خوش حافظه نیستم

Leo said...

این 65 تا نظر می ارزید که نباشن یهو ؟!؟!

‌وحشــــىــــىـــــی said...

اووغانستان واسه من جا نداره ریفیق؟!

‌وحشــــىــــىـــــی said...

چندسالیه که شبهای قدر ندارم
نه قدرشو دارم
نه حوصلشو
نه خدایی که بخام باهاش حرف بزنم

یک نیهیلیست شدم!

sababoy said...

دستانم را بگشا و طلوع آفتاب دوستی و عشق را ببین. و ببین نگاه مرا که از طراوت نگاه تو لبریز است.

Open my hands and watch the sunrise of friendship and love and see my face which is full of freshness of your face.

خلیل جلیل زاده said...

سلام دوست خوبم
صمیمی بگویم چشم انداز من به دنیای ادبیات درگاه وبلاگیست به نام مدادومدار.نوشته هایم ازشعروداستانک وترجمه رادران می گذارم .اینروزهاداستانک چندمین مغروق زمین درآن متولدشده است.
باخوانشونقدونشرخویش یاریم دهید.اگرتمایل به لینگک داشتیدوپسندیداطلاع دهید.باعشق

زهرا سادات said...

یک کشف جالب.
امشب از روی بیکاری زدم به وبگردی. از دو تا وبلاگ کاملا بی ربط به هم شروع کردم. از هر دو رسیدم به اینجا.
جالب بود.
هه!!!

هستی said...

سلام
اولین باری است که به اینجا اومدم
نمی دونم چرا نوشته هاتون این قدر ............
منقلب شدم
بسیار زیبا می نویسید

0098 said...

جالبناکه که شنیدم در شبهای احیا به مردم قهوه می دادند

R.mita said...

امسال بار دوم در تمام عمرم بود که شب قدر نخوابیدم .... و باشد که همواره یا بخوابم یا خوابم نبرد

parvaz said...

شنیده ایم یعنی دروغ چرا تازه از ماه رمضان در امده خوانده ایم کوچ نموده اید وطن تاز خوانده ایم تولدتان هم بوده است این همه اتفاق در زندگیتان افتاده ایا حالتان خوب است؟

مرینو said...

گاهی نمی خوام برای بعضی از پست ها کامنت گذاشته بشه.نمی دونم می فهمی چرا یا نه ولی از من هم نپرس.

(خوبی شما؟ من همیشه موندم چجوری این همه کامنت رو جواب میدی.یعنی چه جوری وقت می کنی و حوصله البته.)