Sunday, December 7, 2008

Mr. Shin

خيلي وقت مي شود پذيرشش را گرفته. خيلي وقت هم بود نديده بودمش. فكر كردم رفته. ديروز كه ديدمش همان آدم هميشه بود. فقط به رنگ انتظار. پرسيدم چرا نرفتي و چرا خبري ازت نيست.


شبش اس ام اس زد كه:


Kheiliatun migid "chera"?


Ama be jaye javabesh, mikham begam ke zamaneye sakht o ajibie. Shayad vaghteshe ke hes konim, har dafe k hamdigaro mibinim, shayad akharin bar bashe.


من هم جواب دادم:


… And this just results in making ALL times better.


Hmmmmm! Good idea!!


 


پ.ن.


1. من، برخلاف آنچه در افسانه ها در موردم آمده، اصلا هم آدم عميقي نيستم. هميشه به "تودار" بودن متهم بوده ام و اين در حاليست كه دوست دارم روي سطح شنا كنم. آدم هاي دور و برم هم اين حس لعنتي را بيشتر به من القا مي كنند – به خصوص وقتي زبانم به گلايه باز مي شود-. بغض كردنم موقع خداحافظي با آقاي "شين"، "تُپُق زدن" گزارش مي شود و مايه تمسخر. نگاه من، حق ندارد براي هيچ حادثه اي بلرزد؛ زيرا كه من اولين و تنها كسي هستم كه مي توانم مشكلات احتمالي ديگران را حل كنم، همان مشكلاتي كه هيچ گاه پيش نمي آيند. دلم براي يك سادگي محض تنگ شده! تازگي ها از هر چيز عميقي بدم مي آيد، حتي از مخازن نفتي!!


۲. کاش می گفتم the best!!


۳. تازگي ها پست هايم رنگ عجيبي گرفته، و اين يعني يك چيزي اين وسط گم شده. براي هم چين پستي توقع نداشته باشيد كامنت را باز بگذارم. امري داريد تشريف ببريد پايين!!


 

No comments: