شب های این تابستان همه اش روی بام ما صدای دخترکِ تاززنی می آمد که باد، پریشانیِ موهایش را از زیرِ شال صورتی رنگش کنار می زد هی و من لابد از این پایین هیچ نبودم به جز هوّایی که آروزی باد داشت. و من باد بودم که می پیچیدم دور پاهایش که آوای رقص ببرم به همۀ بام های همسایه که جشن پاییز است و پاییز از یک "شب" شروع می شود در تو؛ با رنگ صورتیِ شالی که می رقصد در باد و باد، طُرّه طُرّه طَراری می کند که بیَفشاند از تار تارِ صدای سازت آواز. و آواز، من باشم آرزویی خفته در میان لب هایش.
65 comments:
نوای دخترکان همیشه دلربا بوده
غیبت های طولانی ... اما همیشه جوری می نویسی که برای مدتها بشه بیام و بخونمش ... تکراری نمیشن ...
تک تک واژه ها شدم! باد .. شال .. ساز .. آواز .. تو .. دخترک .. پاییز
بیسیار زیبا
هوّایی که آروزی باد داشت
یا
حوّایی که آروزی باد داشت
آرزویی خفته در میان لب هایت ...
اوووه! کی میره این همه راه رو پسر!
نميگی شالِ صورتیِ توو كمدِ مـاآم حـــوايی ميشه با ايـحرفا ؟
پاییز اما برای من از بی صدا شدن تاری در شب بی صدایی شروع شد...
چه محله با صفايي داريد!!!
جدي... عشق به همين سادگيه؟
شبهای آن تابستان
بام خانه ما گرفته از غبار بود!
باد مي شوي و مي پيچي دو همان پاهايي كه تنها يك شب در پشت بام خانه تان ايستادند اما در خاطرات هزاران ساله ات رقصيدند..
ارزوی خفته ی منی با ساز و اوازت...
با روسری صورتی و لبهای....
چه دلنشینه بسیار زیبا
پاشو که بی تو پاییزی لمس نمی شود...
من لابد از این پایین هیچ نبودم به جز هوّایی که آروزی باد داشت...
ایشش...
به به!چه سری! چه شالی! عجب پایی!
آدم هوس میکند شبهای پاییز را هم روی پشت بام بخوابد!!!!
و چقدر ساده ، چيزي كه از دل بر مي آيد ،
مي رود و بر دل آن ديگري مي نشيند!
بي آنكه حتي يك لحظه هم بداني!
باز پاییز است, اندکی از مهر پیداست ؛ حتی در این دوران بی مهری , باز هم پاییز زیباست...
پاییزت زیبا
سلام
بسیار زیبا بود
وب بسیار جالبی داری
حتما میامو همه ی پستاتو با دقت میخونم
موفق باشی
خوشحال میشم به منم سر بزنی و تبادل لینک کنیم
رقص را هستم ..
مگه دروغگو با حافظه هم داریم ؟
متنت زیبا بود احسنت
اي كاش ميشد از صدا عكس گرفت...
يك عكس با صداي دختركي تار زن...
Sorry...Im never gonna dance again
یاد شخصیت کسی افتادم که موضوع پست جدیدم بود" الهه خاتون"
و اون پشت بوم که نوشتی...کم نوشتی ازش...بد نبود می گفتید
از دست و پای شکسته ی دلم که هیچ!
چشم هایت را که می گشایی...
تازه می فهمم از چه ارتفاعی افتاده ام!!!
(چیزهایی که نوشتم حس های شخصی بود،شاید بی ارتباط با متنتون)
شادخواریت فزون
لیلی
پاییز در باد می رقصید و آوازش را دخترک سر داد و چه زیبا شود پاییز امسال با تو ای بهار همیشه زندگی ام
خیلی وقته دیگه به ما سر نمی زنی
دشمن نمی شویم دوست من ..
خیلی قلم زیبا و تامل برانگیزی داری.
من که نه تارزدن بلد هستم و نه طنازی چه کنم تا کسی آرزویش باشد دوباره دیدن شال مشکی ام ...
قشنگ بود . مثل همه نظرم اینه که دست به قلمت هرروز داره بهتر و دلنشین تر میشه . نوشته ی خوب اونه که فضا رو تو ذهن خواننده بسازه و این نوشته از اون نوشته ها بود .
سلام
خوبه دیگه...دختر تارزن.... خودشو و خودش و نمی فهمه این ور اون ور چه خبره...شایدم به رو خودش نمیاره
دنیا بی رحمه گاهی...از دید هر کسی که نگاه کنی...
"دل زِ من بُردی و پرسیدی که دل گم کرده ای "
خیلی قشنگ بود...
"پاییز از یک "شب" شروع می شود در تو"
و من پر می شوم از هستی!
اتو بيوگرافيت را خواندم
ميشد حدس زد چرا هرگز به اين بازي وبلاگي دعوت نشده بودي
شوخي كردم خيلي جالب بود كلي خوشم امد
دلم می خواست شب های این تابستانم را می خوابیدم در بام خانه مان که کاش بود حوالی بام خانه آن دخترک تارزن که آوازش تو بودی آرزویی خفته در میان لب هایش ... و شب ها تا صبح با نوای تارش که تو می فرستادی بام به بام , همسایه به همسایه عشق می کردم ...
فکر کن که چه تابستان بی نظیری می شد همسایه :)
سلاممممممممممممممممم
خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همه ی پست هاتو خوندمممممممممم
ولی این یکی رو از همه بیشتر دوست
دارم
اگر از نیروی عشق استفاده نکنیم تدریجا فراموشمان می شود
( انتونی - رابینز )
به منم سر بزن
بابای
به به
چه احساساتی - با احساساتی... یاد فیلم تابستان طولانی داغ افتادم
ما عاشق هميم
اصغــــر و عطــــــــي
فاصله ي عشق تا قسمت
شلام شلام عزيزم
حالت خوفه؟ خوش ميگذروني؟ چه خبرااااااااااااا؟
دلمون واست يه ريزه شده بود گلم
خونمون رو آپ كرديم بدو بيااااااااااااااااااااا
يه شعر خوشمل تقديم به خانم همسر
دو تا سوال هم آخرش گذاشتيم كه بايد جواب بدين
يادت نره هاااااااااا خيلي جوابش مهمه
بيا که ميخوايم واسمون كولا ک كني و بترکونييييييييييي
يادت نره واسمون بتركون به سوالمون هم جواب بده
همه دوستاتو هم دعوت کن يادت نره هاااااااا
باي تا هاي
فاصله ي عشق تا قسمت
اصغــــر و عطــــــــي
ما عاشق هميم
سلام....
عجب تابستون شاعرانه ای داشتی!!!
ارزویی خفته.............
ارزو خفته نمیمونه سم!
سلام.من برگشتم.منو یادت میاد که؟!
از صدای سازش پریشانی موهایش ان هم زیر شال صورتی رنگش را حدس زدید ؟
دختر تار زن را دختر تارزان مرحوم خواندم
حیف! وبلاگ خوبی داری ولی نمینویسی که!
به وبلاگ من هم سری بزن
دل زِ من بُردی و پرسیدی که دل گم کرده ای
قشنگ بود
این خانم مورد منکراتی دارد!
" به خاطر" خودت لااقل..
گمان کنم حال دلت شبیه حال دلم است در این روزها ...
وقتی نظرات رو میبندی یعنی کسی در مورد این پست حرفی نزنه اما همیشه وقتی به آدم میگن این کار رو نکن تازه ویرش می گیره که انجامش بده
ببخشید
بی محتوا بودنش اونقدرها اهمیت نداره که خالص بودنش داره ...خالص نگهش دار بخاطر خودش..
گویا ابتدا میبوده باشیم ..اینجا در دور دوم رقابتها ..
ممنون از سخاوتتان در نمره دهی :)
ابهای شیرین و شور
شمع تویه لیوان
سلام
مطالبت عالیه . اما بهتر از همه پشتِ سرپایینی قاف بود که خیلی به دلم نشست.
دم و بازدمت گرم
نزد وبلاگ ما هم بیا
بای
به قول حافظ:
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
بحث کنش و واکنش نیست دوست من. منظور از نردبان استنتاج که واقعیتی است پذیرفته برای تمایز قائل شدن بین فرم و محتوا بود. به زبان ساده یعنی تفسیر این بار از زندگی خودمان.
مثلا وقتی می گویی دلم بی محتواست محتوا را به فرم خودت در آوردی و دوباره محتوایی ساختی. همین طور در مورد چوپان دروغگو...
چقدر alonet خوندنی بود...
یک آرزوی بی انتها... و خداخافظ دنیا...
سلام
اين عجيبترين نوع لينك بود!
از گودر دنبال ميكنم
خیلی باحال بود ایول
+ چوپان دروغگو تا وقتی دروغ می گفت هیچ اتفاقی نیفتاد! مردم می آمدند و می دیدند خبری نیست و می رفتند. اما وقتی راست گفت ... !
لب هایش!
میفهممت
اما خیلی چیزا
میذارمت تو لینکام
که سر فرصت بیام بت بگم همه شو
دوست دارم یه چیزی بگم
اما مطمئنم از خیلیا شنیدی که خیلی قشنگ مینویسی
میدونی ؟
خوشحالم که گذاشتمت تو لینکام
تنهايي، رفيق
تمام مي شود
اين تازه شروع خسته گي ست!
خیلی زیبا بود کلا نوشته هاتو دوووووست دارم!!
آرزویی خفته در میان لب هایش .
همین و بیشتر از این هم انتظار نداری .
Post a Comment