Wednesday, September 22, 2010

دل زِ من بُردی و پرسیدی که دل گم کرده ای

شب های این تابستان همه اش روی بام ما صدای دخترکِ تاززنی می آمد که باد، پریشانیِ موهایش را از زیرِ شال صورتی رنگش کنار می زد هی و من لابد از این پایین هیچ نبودم به جز هوّایی که آروزی باد داشت. و من باد بودم که می پیچیدم دور پاهایش که آوای رقص ببرم به همۀ بام های همسایه که جشن پاییز است و پاییز از یک "شب" شروع می شود در تو؛ با رنگ صورتیِ شالی که می رقصد در باد و باد، طُرّه طُرّه طَراری می کند که بیَفشاند از تار تارِ صدای سازت آواز. و آواز، من باشم آرزویی خفته در میان لب هایش.


+ عنوان مطلب

65 comments:

اوشا said...

نوای دخترکان همیشه دلربا بوده

صلح سپید said...

غیبت های طولانی ... اما همیشه جوری می نویسی که برای مدتها بشه بیام و بخونمش ... تکراری نمیشن ...
تک تک واژه ها شدم! باد .. شال .. ساز .. آواز .. تو .. دخترک .. پاییز

Helen said...

بیسیار زیبا

آقای صفر و نیم said...

هوّایی که آروزی باد داشت
یا
حوّایی که آروزی باد داشت

یاس said...

آرزویی خفته در میان لب هایت ...

سوسن جعفری said...

اوووه! کی می‌ره این همه راه رو پسر!

آستيگ.مات said...

نميگی شالِ صورتیِ توو كمدِ مـاآم حـــوايی ميشه با ايـ‌حرفا ؟

خـــآتون خـــآموش said...

پاییز اما برای من از بی صدا شدن تاری در شب بی صدایی شروع شد...

jerjis said...

چه محله با صفايي داريد!!!
جدي... عشق به همين سادگيه؟

ت.ا.ر.ی.ک.خ.ا.ن.ه said...

شبهای آن تابستان
بام خانه ما گرفته از غبار بود!

ن گ ا ر ش said...

باد مي شوي و مي پيچي دو همان پاهايي كه تنها يك شب در پشت بام خانه تان ايستادند اما در خاطرات هزاران ساله ات رقصيدند..

دختری که سلام نمیکنه said...

ارزوی خفته ی منی با ساز و اوازت...
با روسری صورتی و لبهای....

ش said...

چه دلنشینه بسیار زیبا

Leo said...

پاشو که بی تو پاییزی لمس نمی شود...

L.A said...

من لابد از این پایین هیچ نبودم به جز هوّایی که آروزی باد داشت...

پرومته said...

ایشش...

لاله said...

به به!چه سری! چه شالی! عجب پایی!
آدم هوس میکند شبهای پاییز را هم روی پشت بام بخوابد!!!!

راه ِ من ... said...

و چقدر ساده ، چيزي كه از دل بر مي آيد ،

مي رود و بر دل آن ديگري مي نشيند!

بي آنكه حتي يك لحظه هم بداني!

نسیم سحری said...

باز پاییز است, اندکی از مهر پیداست ؛ حتی در این دوران بی مهری , باز هم پاییز زیباست...
پاییزت زیبا

نیوشا said...

سلام

بسیار زیبا بود

وب بسیار جالبی داری

حتما میامو همه ی پستاتو با دقت میخونم

موفق باشی

خوشحال میشم به منم سر بزنی و تبادل لینک کنیم

همکنون... said...

رقص را هستم ..

روانــیــــ said...

مگه دروغگو با حافظه هم داریم ؟
متنت زیبا بود احسنت

شرح خصوصی یک اتفاق said...

اي كاش ميشد از صدا عكس گرفت...
يك عكس با صداي دختركي تار زن...

علی said...

Sorry...Im never gonna dance again

لیلی یگانه رهنما said...

یاد شخصیت کسی افتادم که موضوع پست جدیدم بود" الهه خاتون"

لیلی یگانه رهنما said...

و اون پشت بوم که نوشتی...کم نوشتی ازش...بد نبود می گفتید

از دست و پای شکسته ی دلم که هیچ!
چشم هایت را که می گشایی...
تازه می فهمم از چه ارتفاعی افتاده ام!!!

(چیزهایی که نوشتم حس های شخصی بود،شاید بی ارتباط با متنتون)

شادخواریت فزون
لیلی

رها باش said...

پاییز در باد می رقصید و آوازش را دخترک سر داد و چه زیبا شود پاییز امسال با تو ای بهار همیشه زندگی ام

خیلی وقته دیگه به ما سر نمی زنی

خـــآتون خـــآموش said...

دشمن نمی شویم دوست من ..

مهسای زمینی said...

خیلی قلم زیبا و تامل برانگیزی داری.

دیلاق said...

من که نه تارزدن بلد هستم و نه طنازی چه کنم تا کسی آرزویش باشد دوباره دیدن شال مشکی ام ...

قشنگ بود . مثل همه نظرم اینه که دست به قلمت هرروز داره بهتر و دلنشین تر میشه . نوشته ی خوب اونه که فضا رو تو ذهن خواننده بسازه و این نوشته از اون نوشته ها بود .

style designer said...

سلام

خوبه دیگه...دختر تارزن.... خودشو و خودش و نمی فهمه این ور اون ور چه خبره...شایدم به رو خودش نمیاره

دنیا بی رحمه گاهی...از دید هر کسی که نگاه کنی...

تینا said...




"دل زِ من بُردی و پرسیدی که دل گم کرده ای "

توت فرنگی said...

خیلی قشنگ بود...

فائزه said...

"پاییز از یک "شب" شروع می شود در تو"
و من پر می شوم از هستی!

يك تبعيدي said...

اتو بيوگرافيت را خواندم
ميشد حدس زد چرا هرگز به اين بازي وبلاگي دعوت نشده بودي
شوخي كردم خيلي جالب بود كلي خوشم امد

جودی آبوت said...

دلم می خواست شب های این تابستانم را می خوابیدم در بام خانه مان که کاش بود حوالی بام خانه آن دخترک تارزن که آوازش تو بودی آرزویی خفته در میان لب هایش ... و شب ها تا صبح با نوای تارش که تو می فرستادی بام به بام , همسایه به همسایه عشق می کردم ...
فکر کن که چه تابستان بی نظیری می شد همسایه :)

tInA said...

سلاممممممممممممممممم

خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

همه ی پست هاتو خوندمممممممممم

ولی این یکی رو از همه بیشتر دوست
دارم

اگر از نیروی عشق استفاده نکنیم تدریجا فراموشمان می شود

( انتونی - رابینز )

به منم سر بزن

بابای

خلاف جهت عقربه های ساعت said...

به به

زن دوم said...

چه احساساتی - با احساساتی... یاد فیلم تابستان طولانی داغ افتادم

ღ♥ღ فاصله ي عشق تا قسمت ღ♥ღ said...

ما عاشق هميم

اصغــــر و عطــــــــي

فاصله ي عشق تا قسمت



شلام شلام عزيزم

حالت خوفه؟ خوش ميگذروني؟ چه خبرااااااااااااا؟


دلمون واست يه ريزه شده بود گلم


خونمون رو آپ كرديم بدو بيااااااااااااااااااااا


يه شعر خوشمل تقديم به خانم همسر



دو تا سوال هم آخرش گذاشتيم كه بايد جواب بدين



يادت نره هاااااااااا خيلي جوابش مهمه


بيا که ميخوايم واسمون كولا ک كني و بترکونييييييييييي



يادت نره واسمون بتركون به سوالمون هم جواب بده



همه دوستاتو هم دعوت کن يادت نره هاااااااا



باي تا هاي


فاصله ي عشق تا قسمت

اصغــــر و عطــــــــي

ما عاشق هميم

قاصدک نقره ای said...

سلام....
عجب تابستون شاعرانه ای داشتی!!!

مینایی از جنس مینا said...

ارزویی خفته.............
ارزو خفته نمیمونه سم!
سلام.من برگشتم.منو یادت میاد که؟!

زنی که ... said...

از صدای سازش پریشانی موهایش ان هم زیر شال صورتی رنگش را حدس زدید ؟
دختر تار زن را دختر تارزان مرحوم خواندم

سوسن جعفری said...

حیف! وبلاگ خوبی داری ولی نمی‌نویسی که!
به وبلاگ من هم سری بزن

علی said...

دل زِ من بُردی و پرسیدی که دل گم کرده ای
قشنگ بود

سوسک سیاه! said...

این خانم مورد منکراتی دارد!

آستیگ.مات said...

" به خاطر" خودت لااقل..

صلح سپید said...

گمان کنم حال دلت شبیه حال دلم است در این روزها ...
وقتی نظرات رو میبندی یعنی کسی در مورد این پست حرفی نزنه اما همیشه وقتی به آدم میگن این کار رو نکن تازه ویرش می گیره که انجامش بده
ببخشید

خــآتون خـــآموش said...

بی محتوا بودنش اونقدرها اهمیت نداره که خالص بودنش داره ...خالص نگهش دار بخاطر خودش..

خــآتون خـــآموش said...



گویا ابتدا میبوده باشیم ..اینجا در دور دوم رقابتها ..

خـــآتون خــــآموش said...

ممنون از سخاوتتان در نمره دهی :)

مونا said...

ابهای شیرین و شور
شمع تویه لیوان

قاصدک نقره ای said...

سلام
مطالبت عالیه . اما بهتر از همه پشتِ سرپایینی قاف بود که خیلی به دلم نشست.
دم و بازدمت گرم
نزد وبلاگ ما هم بیا
بای

نظرباز said...

به قول حافظ:
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد

امین said...

بحث کنش و واکنش نیست دوست من. منظور از نردبان استنتاج که واقعیتی است پذیرفته برای تمایز قائل شدن بین فرم و محتوا بود. به زبان ساده یعنی تفسیر این بار از زندگی خودمان.

مثلا وقتی می گویی دلم بی محتواست محتوا را به فرم خودت در آوردی و دوباره محتوایی ساختی. همین طور در مورد چوپان دروغگو...

تیر ماهی said...

چقدر alonet خوندنی بود...

rouban said...

یک آرزوی بی انتها... و خداخافظ دنیا...

مرا فرانسوي ببوس said...

سلام
اين عجيبترين نوع لينك بود!
از گودر دنبال ميكنم

مردمریخی said...

خیلی باحال بود ایول

+ چوپان دروغگو تا وقتی دروغ می گفت هیچ اتفاقی نیفتاد! مردم می آمدند و می دیدند خبری نیست و می رفتند. اما وقتی راست گفت ... !


سیزیف said...

لب هایش!

دختر الکلی said...

میفهممت
اما خیلی چیزا
میذارمت تو لینکام
که سر فرصت بیام بت بگم همه شو

دختر الکلی said...

دوست دارم یه چیزی بگم
اما مطمئنم از خیلیا شنیدی که خیلی قشنگ مینویسی
میدونی ؟
خوشحالم که گذاشتمت تو لینکام

هليا said...

تنهايي، رفيق
تمام مي شود

اين تازه شروع خسته گي ست!

0fto said...

خیلی زیبا بود کلا نوشته هاتو دوووووست دارم!!

دونقطه said...

آرزویی خفته در میان لب هایش .

همین و بیشتر از این هم انتظار نداری .